آزادوار چنگی

آزادوار چنگی

آزادوار چنگی (آزاده) مشهورترین و بزرگترین نوازنده و موسیقی‌دان زن در دوره ساسانی است که در موسیقی ایرانی جایگاه ویژه‌ای دارد. او در کنار باربد و نکیسا از بزرگترین نوازندگان دوران پرشکوه ایران باستان هستند. دورانی که موسیقی، عشق، هنر و مهرورزی جایگاهی ویژه‌ در میان مردم این سرزمین داشت.

داستان عشق «بهرام گور» به او آنچنان پُرآوازه شد که تا قرن‌های متمادی از آن داستان‌ها نقل می‌کردند. هنرمندان ایرانی در نقاشی‌ها، نگارگری‌ها و کنده‌کاری‌های خود آن را دست‌مایه‌ی خلق آثار هنری می‌کردند. شخصیت آزاده آنچنان برجسته است که به غیر از فردوسی، نظامی در هفت پیکر و امیرخسرو دهلوی در هشت بهشت نیز به آن پرداخته‌اند. حتی تاریخ‌نگارانی چون ابن فقیه همدانی، مطهر بن طاهر مقدسی، ابومنصور ثعالبی و بسیاری دیگر نیز به آن اشاره کر‌ده‌اند.

اگر باربَد نماد یک موسیقی‌دان پهلوان در فرهنگ ملّی ایران باشد، آزاده نیز پهلوان‌بانوی موسیقی ایران است. آزاده مانند بیشتر زنان موسیقی‌دان در ایران باستان، چنگ می‌نواخت. براساس شاهنامه در دوران ساسانیان، چنگ‌نوازی زنان آنچنان رایج بود که حتی در پایین‌ترین طبقات اجتماعی نیز زنان و دختران چنگ می‌نواختند.

چنگ‌نوازی زنان ایرانی

در داستان بهرام‌گور متوجه می‌شویم که دهقانی فقیر سه دختر دارد که اولی رقّاص است (پایکوب)، دومی چنگ‌نواز است و سومی آوازخوان:

یکی پایکوب و دگر «چنگ‌زن» / سه دیگر خوش‌آوازِ لشکرشکن

بهرام در ادامه به گوهرفروشی می‌رسد که او نیز دختری چنگ‌نواز و بربط‌ نواز دارد. این دختر نغمه‌پرداز در میان عام و خاص به هنرش مشهور است. شاه به شوق شنیدن صدای چنگ او با لباس مبدل، دنبال نشانی حرکت می‌کند و آواز چنگ، او را به محل زندگی دختر می‌رساند. پدر دختر درباره‌ی دخترش می‌گوید:

هم او مِی‌گُسارست و هم چنگ‌زن / هم او چامه‌گویست و بربط‌شکن

زن جوان که نامش «آرزو» می‌باشد، نخستین نغمه‌ای که به افتخار میهمان ناشناس خود می‌زند «خروش مغان» است. مطابق واژه‌نامه شاهنامه اثر «جلال خالقی مطلق» نغمه‌ی «خروش مغان» یا «مغانی» از نغمات غمگینی بوده است که جهت سوگواری می‌نواختند. یکی از نکات جالب در داستان آرزو این است که بهرام، او را از پدرش خواستگاری می‌کند اما پدر آرزو شرط ازدواج را موافقت دخترش اعلام می‌کند.

حتی در روایتی تحسین‌برانگیز، متوجه می‌شویم که ایرانیان «گروه زنان چنگ‌نواز» داشتند. آنچنان که فردوسی روایت می‌کند که گروه زنان چنگ‌نواز کیخسرو صد نفر بودند و گروه‌نوازی می‌کردند. این روایت کاملاً مستند است و در نقوش برجسته‌ی طاق بستان کرمانشاه نیز تصویر گروه‌نوازی زنان چنگ‌نواز حجاری شده است.

روایت فردوسی نیز چنین است:

پری‌چهره هر روز صد چنگ‌زن / شدندی به درگاهِ شاه انجمن

به روز و به شب مجلس آراستی / سرود و لبِ ترک و مِی خواستی

آزادوار چنگی (آزاده)

در این بین، چنگ‌نوازی آزاده کاملاً متمایز از دیگر زنان چنگ‌نواز است. موسیقی آزاده تا به آن حد تأثیرگذار بوده است که حتی آهوان نیز از خود بی‌خود می‌شدند و برای دیدن و بوسیدن او صف می‌کشیدند. امیرخسرو دهلوی در هشت بهشت چنین روایت می‌کند:

همه در پای‌بوسِ سروِ جوان / آمدندی به پایِ خویش دوان

سو به سو صف زدندی از کم و بیش / غایب از خویش و حاضر اندر پیش

موزائیک‌ کاخ شاپور

زن چنگ نواز موزائیک‌ کاخ شاپور

نظامی نیز در هفت پیکر روایت می‌کند که آزاده بسیار زیباروی بود و رقص را به خوبی انجام می‌داد. درواقع در این روایت، آزاده هم موسیقی‌دان است و هم پایکوب. در روایت نظامی نیز بر ارتباط حیوانات با موسیقی سحرانگیز آزاده تأکید شده است:

با همه نیکوئی، سرودسُرای / رودسازی به رقص چابک‌پای

ناله چون بر نوای رود آورد، / مرغ را از هوا فرود آورد

درواقع یکی از وجوه برجسته‌ی آزاده، ارتباط او با حیوانات و به ویژه آهوان است. این ارتباط آنچنان سرشار از مهر و عشق بوده است که در شاهنامه، آزاده در نهایت بر سر این عشق جان می‌سپارد و به دست بهرام کشته می‌‌شود.

آزادوار و بهرام

بر اساس شاهنامه، عشق بهرام به آزاده تا آنجا بود که بهرام همواره نام او را بر زبان می‌آورد و حتی در تنها نمونه‌ای که در تاریخ نیز ثبت است. بهرام آنچنان به آزاده اعتماد دارد که «بی‌انجمن» و بدون همراهی لشکریان با آزاده که کنیزی بیش نبود، به شکار می‌رفت و او را بر پشت خود سوار بر یک اسب می‌کرد.

روزی در یکی از شکارها، بهرام یک جفت آهو را می‌بیند و از آزاده می‌خواهد که به او بگوید چطور این جفت آهو را شکار کند؟ آزاده که دوست‌دار حیوانات است به بهرام می‌گوید که مردان حقیقی با آهوان نبرد نمی‌کنند:

چنین گفت آزاده که‌ای شیرمرد

به آهو نجویند مردان نبرد!

چنین کنایه‌ای به یک شاه از سوی یک کنیز در شاهنامه بی‌سابقه است و نشان از شجاعت و آزادگی آزاده در برابر پادشاه ایران دارد. باید توجه شود که از لحاظ تاریخی، زمان وقوع این رخداد مربوط به عصری می‌شود که کنایه به شاه از سوی یک کنیز حکمی جز مرگ نداشت.

تدبیر آزادوار چنگی

آزاده که می‌داند بهرام از تصمیم خود صرف نظر نخواهد کرد، تدبیر می‌کند تا برای نجات جان آهوان پیشنهادی به بهرام دهد که انجام آن غیر ممکن باشد و به این ترتیب آهوان را از چنگ بهرام فراری دهد. آزاده به بهرام می‌گوید که اول آهوی ماده را نرّ کند و آهوی نرّ را ماده. سپس وقتی آهو فرار می‌کند، تیری به گوش او‌ بزند. سپس وقتی آهو با پایش، گوش خود را می‌خاراند، تیری دیگر بزند تا سر و پای و گوش آهو به هم دوخته شود!

اما در کمال شگفتی، بهرام که به شکارگری شهره است این کار را به آسانی انجام می‌دهد و آهوان نیز به سختی جان می‌دهند. در اینجا بنا بر چاپ سنگی بمبئی، آزاده به بهرام می‌گوید که فقط یک اهریمن می‌تواند اینگونه حیوانات را به قتل برساند:

کنیزک به او گفت: اهریمنی! / وُگرنی بدین‌سان کجا افکنی؟!

در «دارالکتب قاهره» نیز آمده است که پس از جان دادن آهوان، «روان کرد آزاده از دیده جوی» و اینگونه بهرام را مورد عتاب قرار داد:

ابا شاه گفت: این نه مردانگی‌ست / ز مردی تو را خوی، دیوانگی‌ست!

توجه شود که آزاده صرفاً یک کنیز است و بهرام پنجم، پادشاه یکی از بزرگترین امپراطوری‌های تاریخ ساسانی و یکی از بزرگ‌ترین پادشاهان جهان در عصر خود! اما دریغ که به قول فردوسی:

عنانِ بزرگی هر آنکس که جُست، / نَخُستین بباید ز خود دست شُست

در نتیجه این گفتار، بهرام آنقدر آزاده را به زیر سُم‌های اسب خود لگد می‌کند که آزاده جان می‌دهد.

مرا نام باید که تن مرگ راست

آزاده به روایت شاهنامه به قتل می‌رسد اما جاودانه می‌شود؛ آزاده‌ای که همواره با چنگ خود موسیقی صلح می‌نواخت و موسیقی افسون‌گر او زبان مشترک آدمی و طبیعت بود. آزاده در حقیقت اولین موسیقی‌دان شهیدشده در شاهنامه است و نیز اولین زنی که به خاطر ایستادگی در برابر پادشاه جان خود را از دست می‌دهد.

تقابل آزاده و بهرام درواقع تقابل روح صلح‌جوی زنانه با روح خونخوار مردانه است. زنانگی، موسیقی و طبیعت، سه ضلع وجودی آزاده است که از اساس با خوی درندگی مردانه در تضاد است. یکی مخالف خشونت حتی علیه حیوانات است و دیگری آنچنان خشن، که به آسانی معشوق را می‌کشد. آزاده علاوه بر اینکه مهم‌ترین موسیقی‌دان زن در دوره‌ی ساسانی است، تنها فردی در شاهنامه است که مخالف خشونت علیه حیوانات است. بی‌شک «آزاده» مناسب‌ترین نام برای این کنیزک صلح‌جو و چنگ‌نواز است.

پایان سخن

در خصوص آزاده روایت‌های دیگری نیز وجود دارد که هرکدام تصویر دیگری از او به نمایش می‌گذارند. همچنین در کتاب «سمک عیّار» که قدمت برخی داستان‌های آن به دوران اشکانیان می‌رسد، از زنی روایت شده است به نام «روح‌افزا» که اشاره‌ به آن نیز خالی از لطف نیست.

روح‌افزا مسئول آموزش موسیقی به زنان است. او آوازی خوش دارد و چنان بربط می‌نوازد که از شنوندگان خروش برمی‌خیزد. نکته‌ی جالب در خصوص روح‌افزا این است که نام بربط او نیز روح‌افزا می‌باشد. گویی بین نوازنده و سازش یگانگی رخ داده است. همچنین روح‌نواز یک چنگ دارد به نام «سالخورده‌ی خوش‌نواز» که نشان می‌دهد ایرانیان از گذشته‌های دور بین چنگ و «کهن‌الگوی پیر خرد» تشابه بنیادینی می‌دیدند؛ همانطور که مولانا داستان «پیر چنگی» را می‌سراید و حافظ نیز می‌گوید:

چنگِ خمیده قامت می‌خوانَدَت به عشرت / بشنو که پندِ پیران هیچت زیان ندارد.

در پایان به قطعه‌ی «آزادوار» که نام دیگر آزاده است ارجاع داده می‌شود. این قطعه در آلبوم «حماسه داد» توسط گروه تنبورنوازی «رامشگران نوروز» اجرا شده است و کوششی‌ست در جهت عبور از گفتمان مسلّط و بازتعریف تنبور به عنوان یک ساز ملّی و پهلوان‌نواز در موسیقی ایران. بخش پژوهشی این آلبوم که پاره‌ای از آن در این نوشته آمد، توسط نگارنده انجام شده است.

فهرست منایع

پایگاه موسیقی ایران

ویکی‌پدیا پارسی

شاهنامه فردوسی