سیاوش اشرفی
سیاوش اشرفی آهنگساز، مقامدان و نوازنده تنبور اهل کنگاور است که در گروه باباطاهر همراه سید خلیل عالینژاد حضوری درخشان داشت. او از سنین نوجوانی تنبورنوازی را در دستور کار قرار داد. در میان اساتید نیز در تهران نزد درویش امیر حیاتی آموزش دید و بیش از همه تحتتاثیر او قرار گرفت. از ویژگیهای تنبورنوازی او آن است که هم سبک تنبور دالاهو و هم سبک تنبور صحنه را کار میکند.
شاید بتوان گفت سیاوش اشرفی در کنار کامبیز محیطمافی، فریدون حقیقی، مظفر برنجی و برخی دیگر هیچگاه با حق خود در تنبور نرسیدند. او یکی از اساتید صاحبسبک است که کوشش زیادی در گسترش تنبور انجام داد. با این وجود دایره شناخت مخاطب امروز از او اندک است. در این نوشتار مصاحبه فروغ عسکری با این نوازنده را مرور میکنیم تا شناخت بهتری از او حاصل شود.
سبک تنبورنوازی گوران یا صحنه
سیاوش اشرفی پیراموان سبک تنبور گوران و صحنه میگوید:
هر دو سبک را دوست دارم ولی شیوه تنبورنوازی آقای درویش امیر حیاتی، برای من جذابیتی ویژه دارد. ناخواسته به این سبک جذب شدم. از ۱۳، ۱۴ سالگی ساز زدن را شروع کردم و آن زمان دسترسی به استاد نداشتم. من در شهرستان بودم و آقای حیاتی در تهران. از طریق گوش کردن کاستهای ایشان، تنبور نوازی را یاد گرفتم.
شیرینی کار آقای درویش امیر حیاتی، باعث شد که برای آموختن تنبورنوازی به سبک ایشان، خیلی تلاش کنم؛ چه شبها که تا صبح ساز میزدم ولی میدیدم این روش شر کشیدن (پنجه کشیدن روی تنبور) انگار درست نیست و صدایش با صدایی که از کاست میشنوم، فاصله دارد. یک شب در باغمان، در روستای پدری، مشغول تمرین بودم ولی هرکاری میکردم میدیدیم این صدا، صدای آن مضراب نیست. خیلی ناراحت شدم.
ساز را کنار گذاشتم و آمدم بیرون که هوا بخورم. پیش خودم گفتم خدایا من خیلی علاقه دارم که این سبک را یاد بگیرم. خیلی شیرین و قشنگ است. خودت به من کمک کن. بعد آمدم و مشغول ساز زدن شدم. یکباره ناخودآگاه انگشت کوچکم دوبار روی سیم چرخید. این کار را ادامه دادم و دیدم چه قدر صدا نزدیک شد. شوکه شده بودم. برایم شیرین بود. ادامه دادم. با انگشت چهارم، کار چهار انگشت را انجام دادم. که این همان روش شر کشیدن آقای حیاتی است. انگار که یک هدیه گرانبهایی به من دادند. این قدر تمرین میکردم که از ناخنهایم خون میآمد. مجبور میشدم سه، چهار روز ساز نزنم تا ناخنهایم رشد کند. این قدر علاقه داشتم و اهمیت میدادم. خورد و خوراکم شده بود ساز زدن.
حس شنوایی در فراگیری تنبور
سیاوش اشرفی معتقد است شنوایی بهاندازه بینایی در فراگیری تنبور اهمیت دارد. در این زمینه میگوید:
شنوایی و هنر شنیدن از بینایی مقدم است. یک روز هم پیش آقای حیاتی نبودم. فقط از طریق هوش و گوش. کاستهایشان را گوش میکردم و کار میکردم. بعد از چندین سال که ایشان آمدند منطقه ما. یک شب در جلسهای، بعد از این که چند قطعه اجرا کردند، ساز را به من داد و گفت یک قطعه اجرا کن. من هم یک قطعه زدم. خیلی خوشش آمد و به من گفت: «سیاوش، میراثی که به احمد ندادم، به شما میدهم.»
منظورش از احمد، پسرش بود و فکر میکنم منظورش از «میراث» هم تنبور ندا الحقش بود. گفت: خیلی قشنگ اجرا کردی. از کجا این را یاد گرفتی؟ گفتم آقای حیاتی، از روی کاستهایتان. گفت ندیدم کسی به این شیرینی و قشنگی این سبک را اجرا کند. ادامه بده. و من نیرویی گرفتم. احساس و علاقهام بیشتر شد. بعد سال ۶۷، با آقای سید خلیل عالی نژاد آشنا شدم و ایشان دعوت کرد که در گروه شمس با هم کار کنیم.
سیاوش اشرفی گروه تنبور باباطاهر
سیاوش اشرفی با گروه شمس و بابا طاهر کارهای زیادی انجام داد. پیرامون یک خاطره از این گروه میگوید:
آن زمان که سراسر برای من خاطره است. آقای عالی نژاد به جز این که معلم موسیقی بود، معلم اخلاق هم بود. برای همه کسانی که در کنارش بودند و شاگردی مکتبش را داشتند. تنبورزن آن زمان هم زیاد بود.
من در کنگاور بودم ایشان در صحنه. تماس گرفتند و گفتند فلانی بیا. رفتم خدمتش. دعوت کرد که برای جشنواره ۲۲ بهمن، در یک گروه به سرپرستی کیخسرو پورناظری تنبور بزنم. گفتم: من در حدی نیستم که کنار شما بنشینم. حرفم را رد کرد و گفت من نسبت به تو شناخت دارم. به مسایل اخلاقی خیلی اهمیت میداد. در کنار مهارت در نوازندگی، اخلاق برایش خیلی مهم بود و بر این اساس انتخاب میکرد.
رابطه سیاوش اشرفی با هنرجویان تنبور
من شخصاً بین شاگردانم انتخاب میکنم. کسانی هستند که میآیند، نه این که تحویل نگیرم، نمیپذیرم. میگویم نمیتوانم با شما کار کنم. میبینم از نظر فکری و اخلاقی در یک وادی دیگر هستند که با تفکر ساز تنبور همخوانی ندارد. میبینم فاصله زیاد است و برای این ساز ساخته نشدهاند. خیلی منطقی راهنماییشان میکنم.
در آموزش ساز خیلی سختگیرم. سعی میکنم تندی نکنم ولی بعضی جاها به هر حال لازم است که تندی هم بکنی. مثلا بعضیها میآیند و در مورد شهریه میپرسند من میگویم چون دنبال این ساز آمدی و مثلاً دنبال گیتار نرفتی، (نه این که بخواهم به ساز دیگری توهین بکنم) برایم اهمیت داری. چون یک ساز اصیل ایرانی را انتخاب کردی. مسایل مادیاش اصلا مهم نیست. میگویم هر چه قدر در توانت هست. حالت کشکول دارد. یا علی مدد. موسیقی فروختنی نیست. این هنر نباید به مسایل مادی آلوده شود. اگر ایرانیام و اهل موسیقیام، آموزش دادن وظیفه من است.
از دیدگاه سیاوش اشرفی باید به مسایل معنوی و انسانی بیشتر توجه بشود. او میگوید: الان موسیقی برای بعضیها شده بازار. حتی در سازفروشی کارهایی میکنند که به نظر من کفر است. مثلا سازی ۱۰۰هزار تومان قیمتش است. ۲ میلیون تومان پول میگیرند. موسیقی روح انسان را صیقل میدهد. غذای روح انسان است. همان طور که جسم نیاز به غذا دارد، روح انسان هم نیاز به موسیقی دارد. حتی در مورد گیاهان هم این ثابت شده. ما انسانها باید موسیقی را بفهمیم.
دیدگاه سیاوش اشرفی پیرامون تنبور
اشرفی معتقد است این ساز یک ساز ویژه و آئینی است. تنبور یک تافته جدا بافته است. حضرت مولانا درباره این ساز میگوید: ناله تنبور و بعضی سازها/ اندکی ماند بدان آوازها/ ما همه اجزای آدم بودهایم/ در بهشت این لحنها بشنودهایم/ ناله تنبور و بعضی سازها/ بانک گردشهای چرخ است این که خلق/ می سرایندش به تنبور و به حلق/ گر برآید ناله از تنبورها/ سربرآرند مردهها از گورها.
کمی ضرب میزنم. دف هم میزنم. ساز حرفهایام تنبور است اما همه سازها را دوست دارم. مخصوصاً سازهای ایرانی را. هر سازی را میشود با تنبور هماهنگ کرد. دف، ضرب، نی، عود، بربط، تار و.. با تنبور میتوانند همنوازی داشته باشند. به هر حال تعداد پردههای تنبور (۱۴ پرده دارد) نسبت به تار و سه تار (که ۲۴ پرده دارند) کم است ولی خب این ساز در جای خودش بسیار قوی است و نمونه کارهایی که آقای عالی نژاد ارائه دادند، حرف های زیادی برای گفتن دارند.
نوآوری در ساز تنبور
سیاوش اشرفی معتقد است این ساز را نمیشود ارتقا داد. خب از نظر شکل ظاهری میشود تغییراتی داد. مثلاً آقای حقیقی، سازی به نام تنتار ساختهاند که یک طرفش تنبور است و یک طرف، سه تار. ولی اگر قرار است در تنبور تغییراتی بدهیم و همچنان تنبور باشد، نباید از نظر ساختاری تغییر کند. چون تنبور یک ساز آئینی است که ۶ هزار سال قدمت دارد، حتی معتقدم نباید مضراب کاریهای اضافه یا جدید وارد این کار بشود. باید بکر بماند. حفظ شود. آقای عالی نژاد هم بر این عقیده بود.
الان به لطف خدا، خیلی خوب شده و خیلی علاقه نسبت به ساز تنبور زیاد شدهاست. پیشتر این طور نبود. حتی در خارج از کشور علاقمندان زیادی دیدم؛ آنها که بیگانه هستند و زبان ما را هم نمیفهمند ولی خیلی به این ساز اصیل ایرانی علاقه دارند. ما در سوئد و نروژ که اجرا داشتیم، با استقبال زیاد مخاطبان رو به رو شدیم.
جشنوارهها هم خیلی خوبند. اما اگر تغییری ایجاد بشود و صدا و سیما بتواند موسیقی اصیل و سازهای ایرانی را نشان بدهد، خیلی بهتر است. حالا میبینید در یک خانواده بچه به پدرش اصرار می کند که گیتار برایش بخرد. پدر باید یک هزینه زیادی متقبل بشود و بچه هم در یک راه دیگر قرار میگیرد. در راه موسیقی غربی. به هر حال تعارف که نداریم، ساز غربی است.
سخن پایانی
علاقه و استعداد، ذاتی است. در وجود هر کسی نهفته است. الان کلاسهایی هست که از بچهها تست میگیرند تا ببینند که ذهنیت و استعدادش در زمینه کدام ساز است. من، بچه ۴ ساله میشناسم که ضرب میزند و خیلی هم خوب میزند. اما به هر حال مهم این است که اول این صداها را شنیده باشد و موسیقی اصیل ایرانی را بفهمد تا بعد بتواند بفهمد به چه سازی علاقه دارد و آن را انتخاب کند.
در جایی که سازهای ایرانی خوبی مثل دف، تنبور، نی، عود، سنتور و ضرب هست، به نظرم باید زمانی را اختصاص بدهند. اساتید موسیقی بیایند راجع به سازهای اصیل ایرانی در تلویزیون صحبت کنند. این فرهنگ را باید حفظ کرد تا جوانها به جای این که مدام به سازهای غربی گرایش پیدا کنند، به سازهای ایرانی رو بیاورند.
منبع: مصاحبه فروغ عسکری روزنامه اصفهان زیبا، شماره ۱۶۱۸، صفحه هنر و ادبیات، صفحه ۸، شماره ۵۹
تنبورنوازان | 02 تیر 03