گوسان
گوسان (Gusan) واژهای ارمنی و به معنی خنیاگری است که اشعاری حاوی داستانهای پادشاهان و قهرمانان گذشته، همراه با آوای موسیقی میخواند. در زبان پهلوی به کسانی که ترانه ملی و مردمی میخواندند و حماسه سرایی مینمودند گوسان یا کوسان میگفتند.
واژه گوسان تا جایی که می دانیم در دو متن فارسی به کار رفتهاست. یکی از آشناترین آنها، منظومه ویس و رامین میباشد که این واژه در آن به شکل کوسان بکار رفتهاست. به هر حال گوسانها قصّهپردازانی موسیقیدان و بدیههسرا بودند که از قدیمترین زمان در میان اقوام ایرانی، داستانهای پهلوانی و گاهی حماسیِ عشقی را به صورت نمایشی همراه با بازیها و بیشتر به نظم نقل میکردند. البته از بر کردن داستانها در یونان باستان شیوه شاعران همری بود که اشعار همر را از بر میکردند.
پیرامون گوسان
گوسانها در زندگی پارتها و همسایگانشان تا اواخر عهد ساسانی نقشی قابل ملاحظه داشتند. سنت گوسانها در پرداختن به داستانهای حماسی، سنتی غنی بود. بویژه گوسانان و راویان خراسان که هم از امکانات متنوّع فرهنگی و هم از آزادیهای دینی دوران کوشانی و اشکانی در شرق برخوردار بودند. آنها بهترین حافظ و شاید مهمترین عامل تلفیق داستانهای حماسی ایران بشمار میروند. همین سنّت بعدها به فردوسی رسید و او پس از سالها رنج با نبوغ سخنوری خود چهره جاودانی پهلوان شکستناپذیر ایران را به گنجینه سخن فارسی بخشید.
به هر حال قصّهپردازان یا نقالان هر جا که باشند و به هر عنوان که نامیده شوند، چه گوسانها، چه لولیان هندی و چه عاشیقلر آذری، همان خوشنوازان رامشگری هستند که ادب شفاهی در گرو کوشش و تلاش آنهاست. آنان در کوچهها، و میدانها، داستانسرایی و داستان گویی کردهاند و گاهی با موسیقی بر جاذبههای آن افزودهاند و سنّتها و آداب و رسوم و بدیههسرایی را نسل به نسل و سینه به سینه انتقال دادهاند.
برخی از داستانهای مکتوب با ویژگیهایی که دارد گواه است که روایاتی به صورت شفاهی بوده و سپس با زیور کتابت جاودانه شده است. از جمله داستان رستم با دیوان است که در قرن هشتم میلادی به وسیله موسی خورنی نقل شده و ظاهراً در دوران ساسانیان هم رایج بوده است. جنبه افسانهای این داستان، مبالغهآمیزتر امّا همانند با صورتی است که مسعودی از کتاب سکسیران، ترجمه ابن مقفّع در مروج الذّهب آورده است.
پایان سخن
در زبان پهلوی به کسانی که ترانه ملی و مردمی می خواندند و حماسه سرایی می نمودند گوسان یا کوسان میگفتند. همواره شاعری و نوازدگی با هم بود که نمونه های آن در پیش از اسلام، باربَد و نکیسا بودند. باربَد، نامورترین موسیقیدان، شاعر، بربط نواز و خواننده دوران ساسانی در زمان پادشاهی خسرو پرویز است. همچنین در تذکرهها آمده رودکی چنگنواز بود.
گوسانها راویان داستانهایی چون بیژن و منیژه، ویس و رامین، درخت آسوریک و دیگران آن هستند. در دوره هخامنشیان، گوسانی و داستان پردازی همگانی تر شد. در گفته هایی از گزارش گزنفون پیدا است که برای کورش تا واپسین روزهای زندگی، بـا داسـتان و آواز، جشن و سرور بر پا میکردند. این آیینی زنده از مردان ایران باستان بود که به موسیقی علاقه بسیاری داشتند. همزمـان بـا اشکانیان داستان پردازی در بالاترین ارزشمندی و شایستگی خود قرار گرفت.
منبع: بویس، مری. گوسانهای پارتی و سنتهای خنیاگری در ایران. ترجمه مهری شرفی. تهران: چیستا.
تاریخچه موسیقی ایرانی | 02 دی 03